گویند که این نشان چیست که بر پیشانی توست؟
گویم که این یادگار است که ماندست ز دوست
گویند به چه بهانه دادست به تو؟
گویم که بی تاب ز رویش
گشتم و همه شب به جستجویش
تا اینکه زمانه گفتش بر محراب بجویش
گویند که در محراب چه دیدی؟
گفتم که دیدم رخ مه فروزش
گویند نترسیدی ز هجران بعد سجودت؟
گفتم که ز اختیار برون است .
کلمات کلیدی: